معنی نوعی کالباس
حل جدول
فارسی به آلمانی
Der, Unsinn
لغت نامه دهخدا
کالباس. (روسی، اِ) گوشت گاو و چربی خوک و گاهی پره های سیر که پزند و درون روده کنند. جهودانه. عصیب. نقانق. جگرآکنده. سوسیس معادل فرانسه ٔ آنست.
کالباس سازی
کالباس سازی. (حامص مرکب) ساختن کالباس. عمل کالباس ساز.
کالباس ساز
کالباس ساز. (نف مرکب) آنکه کالباس تهیه کند. سازنده ٔ کالباس.
کالباس فروشی
کالباس فروشی. [ف ُ] (حامص مرکب) فروختن کالباس. عمل فروشنده ٔکالباس. || (اِ مرکب) محل فروش کالباس.
کالباس فروش
کالباس فروش. [ف ُ] (نف مرکب) آنکه کالباس فروشد.
واژه پیشنهادی
سالامی
فرهنگ فارسی هوشیار
جرغند فروشی شغل و عمل کالباس فروش، (اسم) مغازه کالباس فروش
کالباس فروش
(صفت) کسی که کالباس فروشد.
معادل ابجد
250